شب یلدا
خب به سلامتی من که باران خانوم باشم اولین شب یلدام رو گذروندم جاتون خالی رفتیم خونه بابا جواد و مامان زری و حسابی خوش گذشت .
منم هر کاری دلم خواست کردم آخه میدونین که خونه مادر بزرگ و پدر بزرگ آزادی مطلقه البته پسر عمه جانم آقا طاها هم در تمامی موارد با من همکاری کامل رو داشت آخییییییییییش
مامانم هم بیسکوئیت درست کرده بود و با اجیل و نقل و سایر تنقلات بسته بندی و تزئئین کرده بود و به هر نفر یه دونه داد .
خلاصه که شبی بود شب یلدا .
دو شب قبلش هم سالگرد ازدواج مامان و بابام بود و من یه دل سیر بیرون رفتم و حسابی گشتم ولی این والدین عزیز من نمیذارن من هر چی دلم میخواد بخورم منم نمیذاشتم اونا غذاشون رو بخورن خلاصه اوضاعی بود ...
در آخر هم عکسهای شب یلدام رو میذارم برای ثبت در تاریخ :
و اینم بسته های هدیه ای که مامانیم درست کرده بود :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی